چفیه

گروه فرهنگی چفیه

وقتی که آسمان و زمین تنگ می‌شود... | خلاصه‌ی کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن؛ قسمت دوم

وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
اطاعت یعنی اینکه به تمام حجت‌ها و آنچه بر دوش ما نهاده شده است عمل کنیم‌.
قرآن می‌فرماید که مومنان وقتی بینشان مشاجره‌ای در می‌گیرد و پیامبر بین آنها حکم می‌کند، دیگر -بعد از آن حکم- ذره‌ای غبار کدورت بر دلشان نمی‌ماند؛ مومن این گونه است. تسلیمِ امر پروردگار است.
زمانی که یک ملتی اینجور تحت فرمان خدا قرار گرفت؛ آن‌موقع لطف پروردگار شامل حالشان می‌شود و به اوج عزت و آقایی می‌رسند.

 

وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ
ای انسانی که سبقت می‌گیری و همت می‌گماری برای زندگی دنیا! این دنیا برای تو کم است...
اسلام نمی‌گوید که در خانه بنشین و دست به هیچ کاری نزن. می‌گوید اهل سرعت و پیشی گرفتن باش؛ اما به سوی چیزی ارزشمند؛ به سوی چه؟! الی مغفرة من ربکم...
قرآن می‌گوید که سبقت بگیر، سرعت داشته باش ولی زمین و آسمان برای تو کوچک است؛ به سوی مغفرت و بهشتی برو، که هم عرض تمام آسمان و زمین است.
به سوی مغفرت بشتاب...
مغفرت یعنی چه؟! یعنی جبران یک خلا و کمبود‌.
جبران یک زخم و خلائی که به وسیله‌ی گناه در روح ما پدید آمده است.
مثلا یک فردی قرار است به جایی برود، اما کاهلی می‌کند و یک‌ساعت در یک قهوه‌خانه استراحت می‌کند(گناه) حال باید سرعت بگیرد و سریع‌تر خودش را به مقصد برساند؛ مغفرت الهی هم اینگونه است.
خداوند نمی‌گوید که وقتی خطایی از تو سر زد، ما نمی‌بخشیم. نه؛ اتفاقا خداوند غفار است. اما به شرطی که آن‌ گناه جبران شود. خداوند گناهان را می‌بخشد اما برای کسی که توبه کند و عمل صالح انجام دهد‌‌(لمن تاب و آمن و عمل صالحا) و انسان شایسته است که به سوی این مغفرت و بهشتی که هم‌‌عرض تمام آسمان‌ها و زمین است مسابقه بدهد و سرعت بگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

هر کس از ما کمک بخواهد...

به گذشته پر مشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید. با خود فکر می کرد که چگونه یک جمله کوتاه -فقط یک جمله- که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد.

او یکی از صحابه رسول اکرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند.

با همین نیت رفت، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد: «هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بی نیاز می کند.» آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت. باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد. ناچار روز دیگر به همان نیت به
مجلس رسول اکرم حاضر شد. آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید: «هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند.» این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه خویش برگشت. و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت. باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت آمد و با همان آهنگ - که به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید - همان جمله را تکرار کرد.

این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد. حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئنتری راه می رفت. با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه می کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می کنم و از او می خواهم که مرا در کاری که پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد.

با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتا این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت، هیزمی جمع کرد و فروخت. لذت حاصل دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد، تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد. باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد.

روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود: «نگفتم، هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می دهیم، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

محدودکننده‌ی نامحدود!

آتئیست- میگما! تو دیروز گفتی که خدا خالق نداره و یه سری دلایل آوردی و من هم قبول کردم.
ولی حالا چرا باید به حرف این خدا گوش بدیم؟!

مسلمان- به همون دلیلی که برای بهره‌وری بیشتر از لباسشویی خونتون، طبق دفترچه راهنما باهاش کار می‌کنی و وقتی خراب می‌شه می‌بریش پیش نمایندگی(خالق).
و اینکه خداوند یه موجود نامحدوده؛ یعنی هیچ عیب و نقصی درش راه نداره...

آتئیست- من بدون دلیل عقلی قبول نمی‌کنم که خدا نامحدوده...

مسلمان- احسنت! دستور اسلام هم همینه که بدون دلیل چیزی رو نپذیرید‌.
دلیل من اینه:
تو قبول داری که توی این دنیا، همه چیز محدوده و حد و اندازه‌ای داره؟!

آتئیست- بله؛ قبول دارم

مسلمان- و قبول داری که هر چیز محدود، یه محدودکننده‌ای هم داره؟! یعنی مثلا این خونه محدوده و محدود کننده‌اش هم دیوارها هستند؟!

آتئیست- آره؛ این هم عقلانیه.

مسلمان- و قبول داری اون چیز محدود کننده نباید خودش محدود باشه؟!

آتئیست- نه؛ چرا باید نامحدود باشه؟!

مسلمان- چون اگر محدود باشه، نیاز به یه محدود کننده دیگه داره و اون محدود کننده هم نیاز به محدود کننده دیگه و تسلسل و دور به وجود میاد.

آتئیست- آهان؛ درسته. خب...

مسلمان- جهان که محدوده و یه محدود کننده می‌خواد که خودش نامحدود باشه.
ما اون محدود کننده‌ی نامحدود رو می‌پرستیم؛ چون نامحدوده و درش عیب و نقصی راه نداره.

آتئیست- آهان؛ پس مسلمون منطقی هم وجود داره!

مسلمان- آره؛ مسلمون غیرمنطقی دینش کامل نیست :))

 

ما دیروز و امروز دوتا صفت مهم خدا رو اثبات کردیم‌.
چه صفاتی؟! ۱. واجب الوجود بودن یعنی نداشتن خالق(لم یلد) و ۲. نامحدود بودن(الله الصمد)

نکته: حتما بحث‌ها رو به طور کامل دنبال کنید وگرنه جزئی نگری و خوندن یک‌بحث و رها کردن یکی دیگه؛ باعث سردرگمی و گمراهی میشه :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

واین جهد می‌کند که بگیر غریق را... | خلاصه‌ی کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی؛ قسمت اول

رهبانیون مسیحی، برای اینکه دامنشان به گناه آلوده نشود، رهبانیت پیشه می‌کردند؛ یعنی به کوه‌ها و بیابان‌ها پناه می‌بردند.
اما رهبانیت با عالِم اسلامی و فرد مسلمان در تضاد است.
فرد مسلمان به فکر این است که بگیرد غریق را...(گفت آن گلیم خود به در می‌برد ز موج؛ واین جهد می‌کند که بگیرد غریق را)
فرد مسلملن ابتدا خود را به سلاح تقوا که زره لازم برای مقابله با گناهان است، مجهز می‌کند، آن زره را می‌پوشد و از گناهکاران دست‌گیری می‌کند.

 

وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
و از خدا و پیامبر اطاعت کنید تا مورد رحمت قرار بگیرید.
حال چرا خداوند در قرآن هم خداوند و هم پیامبر را ذکر کرده است؟! مگر اطاعت از خدا، چیزی جدای از اطاعت از پیامبر است؟! خیر؛ اما اگر قرآن فقط می‌گفت از خدا پیروی کنید، دامنه‌ی ادعا گسترده می‌شد و همه ادعا می‌کردند که ما از خداوند پیروی می‌کنیم؛ اما خداوند با ذکر مصداق، حجت را بر همه تمام کرده است.
علاوه بر این ادعای اطاعت از خداوند بدون انجام دستورات او ادعایی باطل است.
حال گفته شد که از خدا و پیامبر پیروی کنید تا مورد رحمت خداوند قرار بگیرید.
اما رحم خداوند یعنی چه؟!
ما فکر می‌کنیم که رحمت خداوند برای زمانی است که ما کاری را انجام نداده‌ایم؛ تکالیف و واجبات خود را انجام نداده‌ایم.
اما طبق آیه‌ی قرآن، رحمت خداوند زمانی شامل حال ما می‌شود که از خداوند و رسولش اطاعت کرده باشیم و عملی انجام داده باشیم.
هرگاه عملی انجام دهیم، می‌توانیم منتظر رحمت خداوند باشیم. نمی‌شود که دست روی دست بگذاریم و بگوییم خداوند به ما رحم کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

علم بهتر است یا عبادت؟!

رسول اکرم(ص) وارد مسجد مدینه شد. چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بودند و هر دو دسته حلقه‌ای تشکیل داده و سرگرم کاری بودند؛ یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته‌ی دیگر، به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند. هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد. به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: "این هر دو دسته کار نیک میکنند و برخیر و سعادت‌اند." آنگاه جمله ای اضافه کرد: "لٰکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده ام."
سپس خودش به طرف همان دسته‌ای که به کارِ تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنها نشست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

خالق خدا کیه؟!

#کلام_اسلامی
#اصول_عقاید

آتئیست- مگه شما مسلمو‌ن‌ها نمی‌گید همه‌چی خالق داره؟! پس بگو ببینم خالق خدا کیه؟!

مسلمان- احسنت! حالا شدی یه آدم منطقی! اگر خدا خالق داشته باشه، یه مشکلی پیش میاد به نام تسلسل و دور.

آتئیست- این تسلسل و دور چی‌چی هه؟!!

 

مسلمان- خب؛ بذار تا یه مثال بزنم. من از تو می‌پرسم که "حکیم یعنی چی؟!" تو جواب می‌دی "حکیم یعنی کسی که حکیم است". باز من می‌گم "خب؛ اون حکیمی که توی جملت گفتی یعنی چی؟!" باز تو می‌گی "حکیم یعنی شخصی که حکیم است!!"
این مکالمه نمونه‌ی تسلسل و دوره و تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد و این ادامه پیدا کردنش از نظر عقلی غیرقابل قبوله.

 

آتئیست- خب؛ باید چکار کنیم که از نظر عقلی قابل قبول باشه؟!

 

مسلمان- باید یه جواب پیدا کنیم که دیگه ادامه نداشته باشه. مثلا تو بگی "حکیم یعنی کسی که همه‌ی افعالش براساس عقل و علمه"
الان تسلسل و دور از بین رفت و این مکالمه‌ی ما عقلانی شد.

 

آتئیست- حالا چرا این رو گفتی؟! من پرسیدم چرا خدا خالق نداره...

 

مسلمان- خب؛ حالا بریم سر بحث اصلی...
خالق و آفریننده‌ی این موبایلی که دست من هست، انسانه. خالق انسان کیه؟! خدا.
اینطور که تو می‌گی که خدا هم باید خالق داشته باشه، پس من می‌گم خالق خدا کیه؟! تو می‌گی یه خدای دیگه! باز من می‌پرسم خب خالق اون خدای دیگه کیه؟! تو می‌گی یه خدای دیگه‌تر...!! و این مکالمه، مثل مکالمه درمورد حکیم، تا ابد ادامه پیدا می‌کنه و مصداق تسلسل و دوره و غیر عقلانی...
حالا بذار من بپرسم این رو؛ باید چکار کنیم که این مبحث عقلانی بشه؟!

 

آتئیست- باید یه خدایی وجود داشته باشه که خالق نداشته باشه :))

 

مسلمان- احسنت به این خرد!
این خدایی که الان تو گفتی(خدایی که خالق نداره)، توی فلسفه بهش می‌گن "واجب الوجود". توی اسلام بهش می‌گن "الله"؛ توی یهودیت می‌گن "یهوه"؛ توی زرتشت می‌گن "اهورا مزدا" و...
یعنی این خدا یکیه ولی اسم‌هاش متفاوته.

 

آتئیست- آهااان...

"پیامبر یه حدیث جالب دارن که خیلی‌ها اون رو بد متوجه شدند. تو اون حدیث، پیامبر درمورد بحث با نظرات مخالف می‌فرمایند "باهتوهم". یعنی آنها را با استدلال محکم و روشن، بهت زده کنید(خیلی‌ها این‌گونه ترجمه کرده‌اند که یعنی به آنها بهتان و تهمت بزنید)
هرچند مخالفان اسلام بسیار بی‌منطق هستند؛ اما شما با استدلال محکم، راه مخالفت و اِن‌قلت رو بر اونها ببندید."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

اگر نگهبان کاهل نبود...

چوپانی را گله‌ فراوان بود و هراز گاهی یکی گم می‌شد. شبی فرزند چوپان متوجه سروصدایی از کاهدان شد. فانوس آورد و دید، روباهی در کاهدان لانه کرده. پدر را خبر داد. پدر تفنگ آورد و دید آن که هر از گاهی به گله می‌زد، راحت آرمیده! با سوت‌، سگ گله را احضار کرد و اول چوبی به او زد و سپس روباه نابکار را کشت. فرزند که از این تصمیم پدر در تعجب بود، فریاد برآورد که چرا اول سگ نگهبان را زدی؟ من تو را گفتم تا روباه را مجازات کنی نه سگ که نگهبان ماست. پدر گفت:
(اگر نگهبان کاهل نبود، روباه در کاهدان لانه نمی‌کرد)

"حمیدرسایی" 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

شبکه‌سازی ائمه برای تشکیل حکومت اسلامی

در دوکلمه، من نقشه‌ی امام باقر و امام صادق را افشا کنم برایتان، که البته آن‌موقع جزء اسرار بود...
نقشه‌ی امام صادق این بود که بعد از رحلت امام باقر کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنی راه بیندازد...و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و... در همه‌ی این مناطق شبکه‌ی حزبی امام صادق یعنی شیعه- نیرو بیاید به مدینه و امام لشکرکشی کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و حکومت پیغمبر را به راه بیندازد، این نقشه‌ی امام صادق بود | مقام معظم رهبری؛ ۱۳۶۵/۰۴/۲۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی

کتاب‌ها از انفجار یک چاپخانه به وجود آمدند!!

آتئیست(کافر)- چی می‌گید شما بچه مذهبی‌ها؟! کجاست اون خدایی که می‌گید؟! چرا من نمی‌بینمش؟!

مسلمان- جسارتا شما کوری که نمی‌بینیش! چطوریه که وقتی یه غذای خوشمزه می‌خوری می‌گی آشپزش کیه؛ وقتی یه ساختمون قشنگ می‌بینی می‌گی معمارش کیه؛ چطور دنیا به این بزرگی خالق نداره؟!

آتئیست- خب ببین؛ دنیا از انفجار یه ذره به وجود اومده که به این انفجار می‌گن بیگ‌بنگ! شما مسلمون‌ها عصر حجری هستین؛ علم که سرتون نمی‌شه...

مسلمان- اولا؛ باز سوال من جواب داده نشد! مگه نمی‌گی که یک ذره منفجر شده و جهان به وجود اومده؟! خب؛ خالق اون ذره کی بوده؟! اون ذره چطور به وجود اومده؟! دوما؛ این جریانی که می‌گی مثل اینه که من بگم "تمام کتاب‌های دنیا به خاطر انفجار یه چاپخونه به وجود اومدن"

آتئیست- شما که منطق ندارید!!! من برم به کارهام برسم[با سرعت صحنه را ترک می‌کند]

مسلمان- :))

 

"همینطور که تو این مکالمه دیدید؛ آتئیست‌ها هیچ منطقی ندارند و فقط لب و دهنن! و بحث باهاشون از آسون‌ترین کارهاست؛ فقط باید فنش رو بلد باشید...
ان‌شاءالله روزهای بعد؛ این مکالمات رو ادامه می‌دیم و بحث رو گسترده‌تر می‌کنیم :))"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی قاسمی